معرفی ایل قشقائی از زبان آ.آ رمانسکویچ
ایل ترک زبان قشقایی که در بین قبایل کوچنده از همه پرجمعیتتر و تأثیرگذارتر است در حیات سیاسی و اقتصادی استان فارس (یکی از استانهای پهناور و ثروتمند ایران) که در آن زندگی میکنند دارای اهمیت بیشتری میباشد.
در مورد منشاء و زمان پیدایش قشقاییها در فارسی تا کنون اطلاعات کم و بیش مفصل، دقیق و مشخصی وجود ندارد. براساس نظری عمومی استوار بر نقلی تاریخی که در میان خود قشقاییها رواج دارد آنها مهاجرانی هستند که از آسیای میانه آمدهاند، که به همراه دیگر قبایل در زمان ایلخانها دقیقاً در زمان هولاکوخان که آنها را از کاشغری کوچانده و بعداً در لشکرکشیهای تیمور قبیلة قشقاییها سر از فارس درآوردهاند.
در خاطرات قشقاییها نقلی مبهم وجود دارد از زمانی که چادرهایشان در پهنههای سوریه برافراشته شده بودند. این دوره از کوچهنشینی را نیز آنها به دوره تیمور ربط میدهند. بعدها با تشکیل یکی از خاندانهای قبیله بزرگ خلج که در عراق فارس (اراک) جای داشته و تا کنون در ساوه زندگی میکنند، قشقاییها از آنها جدا شده و به جنوب ایران کوچ کردهاند.
در حال حاضر قشلاقها – یعنی محل زندگی زمستانی قشقاییها در قلمرو بلوکهای جنوبی و جنوبغربی فارس – ماهوره میلیاتی (؟)، خشت، فامور، دشتی، آفزار، خونج و قیر کارزین گسترده شده است. ییلاقها یا همان محل زندگی تابستانی آنها تقریباً از آغاز ماه مه تا سپتامبر عبارتند از بلوکهای شمال غربی فارس که از نظر هوای خنک و فراوانی آب متفاوت میباشد یعنی شهرهای اردکان، رامجرد، کامفیروز، کاکان، چاردانگه و ششناحیه. در ضمن شمالیترین حد کوچ قشقاییها حومة قمشه و گندمان در قسمت جنوبی استان اصفهان است. به این ترتیب مرز غربی کوچه قبایل قشقایی را مکانهایی تشکیل میدهد که لرهای کهکلویه، ممسنی و بختیاری ساکنند و از طرف شرق محلهای کوچ قشقاییها با محلهای کوچ قبایل خمسه هممرزند، که یک قبیلة عربی – ترکی ساختگیاست که بعد از قشقاییها دومین گروه قبایل کوچندة فارس را تشکیل میدهد نقش مهمی را در زندگی این استان ایفا میکنند و رقابت آنها با قشقاییها یکی از مسائل سیاسی مهم داخلی ایران است.
با حساب تقریباً ۵۵۰۰۰ چادر یا خانوار، ایل قشقایی به گروهی از خانوادهها و قبایل تقسیم میشود که آنها نیز هر کدام به زیر بخشهایی (تیره) تقسیم میشود. تیرهها نیز به نوبة خود به بِیله که هر کدام شامل ۱۰۰ تا ۲۰۰ خانوار است تقسیم میشوند.
در رأس همة قبایل قشقایی رهبر «ایلخان» وجود دارد که از میان همة خانهای اصلی و توسط شاه انتخاب میشود: جانشین (معاون) او توسط خودش انتخاب میشود که «ایل بیگی» نامیده میشود و معمولاً یکی از خویشاوندان خان است ، در رأس هر یک از قبایل جداگانه خان قرار دارد که توسط ایلخانی از هر قبیله برای خود آن قبیله انتخاب میشود که در رأس آن قبیله باید قرار گیرد. بعد از آن رئیس تیره «کلانتر» قرار دارد که توسط اعضای تیره قرار میگیرد و تابع همان شرایط است. هر «بیله» توسط یک رئیس «کدخدا» اداره میشود که توسط «کلانتر» انتخاب میشود. علاوه بر آن هر ۱۵ – ۱۰ خانوار تحت فرمان آق سقل (ریشسفید) یک مباشر هم حضور دارد، که وظایف او عبارتند از جمعآوری مالیاتها که به خزانه کلانترها ریخته میشود. این وظایف – اداری (دولتی) میباشند و به عنوان درجههای انتقالی در هنگام اعلام اختیارات ایلخانی و جمعآوری مالیاتها خدمت میکند.
شغل اصلی و منبع مهم زندگی کوچنشینی قشقاییها و ثروت آنها عبارت است از دامداری : آنها به تعداد زیادی گوسفند، میش، گاو، الاغ، اسب و شتر دارند. اسبهای قشقایی دارای معروفیت زیادی بوده، ارزش زیادی دارند. نژاد این اسبها را که مداماً بهبود میبخشند، بسیار به نژاد عربی نزدیک است.
قالیها و پالاسها که در تهیة آنها زنها مشغولند در فارس بهترین شمرده میشوند و به قیمت بالا و تعداد زیاد به خارج صادر میشوند. در محلهای زندگی زمستانی قشقاییها به کشاورزی میپردازند. دیگر صنعت (شغل) کمکی آنها چار واداری است که به مقدار کمی گسترش یافته است. اخیراً گذر قشقاییها به زندگی یکجانشینی مشاهده میشود. در جاهای مختلف استان فارس تا قسمت جنوبی استان اصفهان مکانهای مسکونی دیده میشود (برای مثال : داراب و حومة قمشه) که اهالی آنها به زبان ترکی صحبت میکنند و خود را قشقایی مینامند. ایلخانهای قشقایی دارای املاک وسیعی هستند چه در ییلاق، چه در قشلاق. آنها شروع به ساخت مکانهای دائمی برای خود کردهاند. به طوری که اخیراً ایلخان کنونی اسماعیل خان صولتالدوله در فیروزآباد قلعة پرویزه را ساخته است. جایی که ذخایر جنگی و خواروبار نگهداری میشود. در آخر در بعضی از بلوکها از جمله محله اربعه (چهار محال) ، افزار، ذونج، سمیرم و دیگر جاها، نفوذ قشقاییها بیشتر است به همین دلیل اداره این زمینها به طور متمرکز در دست آنهاست. از نظر ظاهری قشقاییها با دیگر کوچنشینان و ساکنان فارس تفاوت ندارند که به آنها تات و تاجیک میگویند. کوچ آنها ضررهای زیادی به یکجانشینان میزنند، کشتها، باغچهها، باغها و باغهای انگور آنها را غارت میکنند. علیرغم بینیازی قشقاییها از غارت کاروانها در راه شیراز تا بوشهر چشم نمیپوشند زیرا همچون دیگر کوچنشینان اینگونه غارتها را جرم به حساب نمیآورند بلکه نشانه شجاعت و مردانگی میدانند.
با شوقی که به اسلحه دارند و اینکه بسیار خوب مسلحند قشقاییها میتوانند ۲۰ هزار نیروی پیاده را تأمین کرده و از سواره نظام خوبی برخوردار باشند. این نیروی عظیمی بود که در ایران در آغاز جنگ آلمانها توانستند بر علیه انگلیسیها از آن استفاده کنند. از نظر دین همه قشقاییها شیعههای متعصبی هستند. کسانی از آنها که توان رفتن به زیارت مکانهای مقدس همچون کربلاء و نجف را داشتند توبه کردهاند و عهد کردهاند که در غارتها (چاپو)، دزدیها شرکت نکنند و وصیت میکنند که آنها را در سرزمین مقدس کربلاء دفن کنند.
قسمتی از اطلاعات کوتاهی که در بالا در مورد قشقاییها آمد، در متون مربوط به قشقایی که به آنها اشاره شد آمده است و قسمت زیاد آن از طریق سؤالها و استعلامهای شخصی در زمان حضورم در شیراز یعنی سال ۱۹۱۴ به دست آمده است. مخصوصاً آشنایی با زبان قشقاییها که نماد آن ترانه های آنهاست که ثبت آنها را بیش از همه به یکی از نمایندگان این ایل (قبیله) کل بهادر خان، باغبان یکی از بیشمار باغهای حوالی شیراز مدیونم که دوستدار شعر از آب در آمد و نسبتا سریع و آسان هدف مورد نظر مرا فهمید و تلاشهای زیادی برای تحقق آن انجام داد. من تنها در تابستان سال ۱۹۱۴ با کربلایی بهادر خان آشنا شدم که این مصادف با اواخر حضور من در ایران بود به طوری که من به خوبی (به طور کامل) نتوانستم ذخیره غنی آثار فلکلوریک-شعری این شخص را ثبت کنم. اشخاصی که قبلا با آنها کار می کردم در هیچ موردی نمی توانستند خواسته های مورد نظر مرا بر آورده کنند، این هم به دلیل کم سوادی، عدم اعتماد و شکاک بودن آنها بود. بهترین روش برای مطالعه مشخصات ریز زندگی قشقایی ها و یادگیری کامل زبان آنها مستلزم کوچ همراه آنهاست از شیراز، جایی که در آخر آوریل می آمدند، تا مرز ناحیه اصفهان که به بیانی دقیق تر مواجهه با مشکلات صعب الرفعی را به همراه داشت که به دلیل آنها و انجام طرحهای زیاد دیگر من مجبور به چشم پوشی از این کار بودم.
به هنگام انتقال ترانه ها به زبان روسی من سعی بر آن داشتم تا جایی که امکان دارد ترجمه تحت الفظی را ارائه دهم و با تکمیل کردن معنی آنها را در مصرعها قرار دهم و واضح است که جاهای خالی در متن و مطابقا در ترجمه با نقطه چین ها نشان داده شده است. بعضی از جاها که نفهمیدم بیشتر به دلیل آن است که انتقال دهنده نمی توانست برای ثبت کننده آنها را روشن کند.
نویسنده: آ.آ. رمانسکویچ